آدما تو انتخاب مسیر میتونن دو دسته باشن:یکی اونایی که همیشه از مسیر همیشگی میرن و دیگری اونایی که مسیرهای جدیدی رو امتحان میکنن.حالا من دو روزه توی کارم با همون روش قبلی مسیر جدیدی رو به لطف دوستم کشف کردم.اون قدر هیجان زده م که امیدم به زندگی عملا ده برابر شده.فقط بدیش اینه که نمیتونم به جز همون دوستم هیجانم رو برای کسی دیگه توضیح بدم.سخت نیست ها ولی معمولا اگه از راه دیگه ای بخوای واسه خودت زندگی بسازی آدما یا نامیدت میکنن یا مسخره.من صبر میکنم تا به اون زندگی برسم و بعد همه نگام کنن و بفهمن که راه دیگه ای هم هست.

پ ن: میخواستم این عکس رو بذارم و یه چیزی بگم.اما اون قدر عکس نذاشتم که یادم رفته بود چجوریه.کلی هم سرچ کردم و ور رفتم با اون ابزارها و نشد.بعد که پست رو فرستادم دوباره چیز جدیدی سرچ کردم و دیدم درج تصویر دکمه ش اون پایینه:|

حالا چیزی که میخوام بگم اینه: تو سریال دیس ایز آس (چند پست قبل معرفی کردم) یه بابایی اصرار داشت روز مشاغل بره مدرسه ی دخترش و راجع به شغلش حرف بزنه در حالی که حتی همسرش هم دقیقا نمیدونست چیکارست:) اون لحظه باهاش همذات پنداری شدیدی کردم و کلی بهش خندیدم.شغل مورد نظر این بود:

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها